۱۳۸۹ آبان ۱۵, شنبه

یک سوال بزرگ

اگر کودکی مفلوج افتاده باشد و چشمان کودکانه اش را به تو دوخته باشد که بلندش کنی و دستی از او بگیری،
و اگر پزشکی کاردان گفته باشد اگر وزنه سنگین (شاید به سنگینی همان کودک) برداری خودت فلج میشوی،
چه میکنی؟
من جواب میخواهم.
جواب بده...

۲۱ نظر:

Unknown گفت...

کمکش "نمی کنم".

ناشناس گفت...

دنیا ارزش این را ندارد که چشم کسی که به امید به تو نگاه میکند را نا امید کنی

شادي باقي گفت...

سوال بزرگت يه جواب بزرگ ميخواد
كه از آدمهاي كوچيك بر نمياد
:|

مهدیه گفت...

سوال های سخت نپرس، لطفن.

فریبا گفت...

سلام
داغونم کردی واقعابهمم ریختی !!نمیدونم توان موقعیت چکارمیکنم ...این از اون سوالای سخته که آدمو سر دوراهی قرار میده جواب پیدا کردن براش خیلی سخته...

پلپلک گفت...

چه خبره ؟ این چه سوالیه ؟ من اگه باشم یه راه حل هوشمندانه و جدید پیدا میکنم که نه به اون بچه بیتوجهی بشه نه خودم اسیب ببینم ولی اگه چاره ای جز همین دو تا راه نبود ..باید ببینم تو چه موقعیتی هستم و با اون بچه چه ربطی دارم من نمیتونم الکی بگم جونمو فدا میکنم ..

morteza گفت...

اگر این برداشتن کودک خیلی حیاتی باشد ، برشمیدارم.
و الا به نظرم یه دست سالم می تونه بیشتر کمکش کنه تا یه دست فلج.
حالا می گیم که برش میدارم امیدوارم اون موقع شجاعتش رو داشته باشم

ناشناس گفت...

سلام
ببین پسر خوب
کاری ندارم که نخواستی جمله هامو بفهمی !
آستانه تحملتو ببر بالا خوب , حالا چرا اینقدر عصبانی ؟
اصلاً نمی خوام کامنتمو پابلیش کنی چون صرفاً برا خودت نوشتم نه مخاطبات .
فقط همینقدر بدون که دلم ازت خیلی پر بود .
کل حرفمم این بود که خوب نیست آدم به خاطر اینکه دستش به آسمون برسه پاشو رو شونه ی دیگرون بزاره .
این آخرین کامنت من برای تو بود پامو از خونت میزارم بیرون تا گذشت و ایثار رو از نزدیک لمس کنی عمو .

سین دخت گفت...

وقتی نمی تونی شرایط اون بچه رو تغییر بدی و فقط شرایط خودت بدتر خواهد شد بهتره بری و یه راه حل برای اون بچه پیدا کنی و بیاری
اون می تونه منتظر بمونه ظاهرا شرایطش خیلی وخیم نیست ...

علی کشاورز گفت...

من به احتمال نود درصد خر میشم و کمکش می کنم
بعدشم هی خودمو فحش می دم به خاطر حماقتی که کردم
والا!

حمید گفت...

میشینم پیشش تا...

سارا(یکبار دیگر قلم سابق) گفت...

راستش بلندش نمیکردم!



منم دوباره اومدم!!

Unknown گفت...

اجرای تاتر چطور پیش رفت؟ بیا و خبری بده.

متین گفت...

سلام.من نظر گذاشتم.نمی دونم تایید نکردید یا اصلا ثبت نشده!
گفتم من اول به خودم فکر می کنم و اون ادمو بلند نمی کنم اما حتما یه راهی برای بلند کردنش پیدا می کنم.نگران نباش تا یه راهی پیدا نکنم خونه نمی رم.

پیر فرزانه گفت...

سلام عمو فیروز عزیز
به تیر غیب گرفتار شدم و ناگزیر به کوچ . به همسایگی تان آمدم با همان نام در بلاگر.
همواره مفتخرم به دوستی ارزشمند شما و آرزوی دیدارتان را داشته ام همیشه.
یاورم باشید که دلگرمم به یاری دوستان و همراهان. ممنون.

مادنا گفت...

اگه کودک یه کودک معمولی تو خیابون باشه کمک کردن بهش مونده به موقعیتی که اون لحظه دارم.
اگه برام عزیز باشه کمکش می کنم.
حالا خودت چیکار می کنی عمو کمکش می کنی یانه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ناشناس گفت...

اگر کمک من سبب شه که اون دیگه مفلوج باقی نمونه ، کمک می کنم اما اگر قرار بر این باشه که او یک مفلوج بماند و دردمان نه اینکه درمان نشود که مشترک هم بشود ، نه ! نمی کردم .
نقاشچی باشی

زهرا گفت...

سلام
این سوالات سوالای کلبرگ تو روانشناسی اخلاقی هست.
من بلندش نمیکنم
ولی شاید برم دنبال یه راهی تا بتونم کمکش کنم.
راستی ما احوالتون رو از رفیقمون میپرسیم ها.

دونا گفت...

این شایده رو مخمه...

خلیل گفت...

سلام. چه سئوال عجیب و غریبی. شبیه سئوال های توضیح المسائل ها است. این همه موضوع دم دستت است، آنوقت به عالم فرضیات می روی؟ من شخصن نمی دانم اگر در عالم واقع چنین چیزی باشد چه می کنم. شاید بستگی به موقعیت داشته باشد.

ناشناس گفت...

ای برادران سبز پوش آخرین سنگر سکوت.

از وقتی که یارانه ها شروع شده مردم از این طرف به اون طرف مرند. یه روز رفتم توی جمعی دیدم که انایی که احمد احمد می گفتند آلان میگن طرفتارهای موسوی یه چیزی رو خوب میدونستند که آقا شون خوبه.

احمد فکر نکنه مردم هیچی نمی گن ولی میگن همه میگن گور پدر کسی که یارانه رو آورده

kam