۱۳۸۹ خرداد ۱۳, پنجشنبه

اخلاق مرد. زنده باد اخلاق


امرو ز 13خرداد ماه، دقیقا یک سال از آن مناظره معروف می­گذرد.

روزی که اخلاق مرد.

نتیجه همین اتفاق برای من بسیار بزرگ بود.

وقتی مناظره تمام شد با خودم ثانیه شماری را روشن کردم. معیار بسیار بزرگی به دستم افتاد تا شناختم را از خیلی چیز­ها تکمیل کنم.

از حکومت و نظام و امید برای اصلاح نابسامانی­های بسیارش گرفته تا مردم کشورم و حتی تمام آن­هایی که می­شناختم و دوست بودم و رابطه­ای با آن­ها داشتم.

تمام مردم برای من به دو دسته تقسیم شدند و این دو دسته شدن، تأثیر زیادی هم بر روی روابطم گذاشت.

از بحث انتخابات و مشروعیت آن و حوادث بعد از آن هم که بگذریم "بعد از همان مناظره" دیگر می­توانم با جرأت بگویم:

"من آین آقایی را که می­گویند رئیس جمهور است را با تمام کسانی که به او رأی دادند و تمام کسانی که از او حمایت کردند و تمام کسانی که در برابرش سکوت کردند را قابل قبول برای داشتن قدرت در کشورم نمی­دانم. اینان مشروعیت ندارند."

حتی به هیچ وجه مایل به دوستی یا داشتن هر نوع رابطه صمیمی نیز نیستم. از برگترینشان گرفته تا کوچکترینشان.

از خیلی از آن­ها بدم هم می­آید.

همه­شان را خیانت­کار میدانم. چه آن­هایی که از بلایی که بر سر اخلاق آمد خبر داشتند و چه آنانی که فقط فرستنده گونی­های سیب­زمینی را می­دیدند. به من و کشورم و تاریخ خیانت کرند. دانسته یا ندانسته.

اما به پیشنهاد دوستی عزیز این جمله را برای امروز (با کمی تغییر رنگ) می­پسندم.

ادب مرد به ز دولت اوست.

ادب مرد به ز دولت اوست.

ادب مرد به ز دولت اوست.


۱۷ نظر:

morteza گفت...

منظورت همون 13 خرداده دیگه؟
مناظره؟؟؟ مشاجره؟؟ جنگ؟ گلوله؟ سنگ؟
عکس زنم رو نشون بدی عکس خواهرت رو نشون میدم.

اون شب فک کنم تا سه بیدار بودیم
چقدر ما خل بودیم ها

RS232 گفت...

بگم؟ بگم؟

زودياك گفت...

لايك

سین دخت گفت...

چقدر تمام دلم درد می کند
و تمام مغزم
راستش را بخواهی تمام آدم بودنم درد گرفته...

سارا(یکباردیگر قلم سابق) گفت...

من هم همینطوری شدم مردم رو دو دسته میکنم با همین حس و حال

مژگان گفت...

ادب مرد به از دولت اوست.
کاش می فهمیدن..........

شادي باقي گفت...

عجب حس و اضطرابي بود اون شب

ایستگاه گفت...

این شکاف دیگر پر نخواهد شد حتی اگر این حکومت نسلها به طول بینجامد

آخرش یه شب همینجا سر این کوچه.....

پير فرزانه گفت...

دو دستگي انسانها ابدي نيست . در همين يك سال گذشته ، عده اي كه به هر دليلي ان طرفي بودند اين طرفي شدند و اين مايه خوشبختي بود. نه به دليل اينكه هدف لشكر كشي باشد و كميت مهم . درد وجدان براي آناني كه هنوز بويي از انسانيت برده بودند وبالا رفتن آگاهي مردم از انچه عامل اين اتفاقات بود باعث شد كه كفه ترازو به نفع دلسوزان سنگين شود.نا اميد نبايد بود . اندكي صبر،سحر نزديك است.
باز هم ممنون از همراهيتان .

مادنا گفت...

کو اون دزدهایی که می گفتی می گیرم؟
بجز اخلاق وعده ها هم مرد.

پلپلک گفت...

عجب زود گذشت ..با تقسیم بندیت کا ملا موافقم عصبانیت اون روزهام تموم شده دیگه اون نفرت سابق رو ندارم-کار گذر زمانه-اما هنوزم ادمها رو به دو دسته تقسیم میکنم ..

پلپلک گفت...

راستی اون شب برای من یه اتفاق جالب هم افتاد کسی که هیچ وقت توی زندگیم زیاد دوستش نداشتم اون شب فهمید که ادب مرد به ز دولت اوست ..و خوب روابطمون ناگهان گل انداخت..

زودياك گفت...

آقا تبريك ميگم! بلاگت درست شده! ديگه ستاره‌است نيست!
اين يه نفر كه تو نظر سنجي گفته توجه نمي‌كنم كيه؟!!!:دييپيژيتيغيفيقيسيديويميكيگشيضيصيثيظيطي!

زودياك گفت...

نظر قبليمو كامل و با دقت بخون! نكته داره!

Anonymous گفت...

آهای آيندگان، شما که از دل توفانی بيرون می جهيد
که ما را بلعيده است.
وقتی از ضعفهای ما حرف می زنيد
يادتان باشد
از زمانه سخت ما هم چيزی بگوييد...
آنجا که ستم بود و اعتراضی نبود.
اين را خوب می دانيم:
حتی نفرت از حقارت نيز
آدم را سنگدل می کند.
حتی خشم بر نابرابری هم
صدا را خشن می کند...
اما شما وقتی به روزی رسيديد
که انسان ياور انسان بود
درباره ما
با رأفت داوری کنيد!/ برتولت برشت

( نقاشچی باشی )

زهرا گفت...

موافقت خودم را با حرف هایت اعلام میدارم.

سیامک گفت...

ربطی به نوشته ات نداره:
خب چی میشه بازم میگم..!
ولی..!هیچی!!!