۱۳۸۹ فروردین ۲۷, جمعه

پیام

اینها کلاغ نیستند؛
کفتارند.
.
.
.
به مترسک بگو آرام بگیرد.

۲۶ نظر:

شادي گفت...

جز تمجيد چيزي ندارم بگم
زيبا بود

FASAANEH گفت...

اووووووووه....

مژگان گفت...

سلام
اول!
بعد از مدتها اول شدم یادم رفت چی می خواستم بگم برمیگردم میگم.

Mahta گفت...

چه حس ترسناکی داشت :(

سین دخت گفت...

مترسک که آرام است
کاش باد به مترسک رحم کند...

شادي باقي گفت...

عمو كجايي؟

زودیاک گفت...

به قول خودت واه واه واه...!!
این مترسک لامصب عجب حس قشنگی می دهد به آدم!
فوق العاده بود.!

پلپلک گفت...

1-سلام /مثل یه داستان خیلی خیلی کوتاه بود و پر از اتفاق انگار گره گشاییه که نوشتس ..به به!
2-هنوز پیگیر کتابها هستم ها !همسرم برای نمایشگاه کتاب امسال یه نقشه هایی کشیده تو نمایشگاه برنامه دارن و با چند تا انتشارات کودک و نوجوان صحبت کرده.به امید کتاب دار شدن..

ماتیلده گفت...

آرام می گیرم.

Anonymous گفت...

آنقدر مترسک مااااند که کفتار شدند!!!! نقاشچی باشی

morteza گفت...

و کفتار بی آزارترین است .

نادر گفت...

در غروب جاده دور میشود
مترسکی که
به صداقت کلاغها
ایمان داشت!

زهرا گفت...

سلام
چه فرق بین کلاغ و کفتار که هر دوشون پست هستند و مرده خورند

چه فرقی واسه مترسک بی جون که چه کسی جون نداشتش رو بگیره

کاش اگه قرار بلایی بیاد آدم روش بشه بگه از طرف کی آمده

مثلا از طرف عقاب آمده

وقت کردی شعر عقاب خانلری رو بخون

اقیانوس گفت...

خیلی قشنگ بود خیلی

مادنا گفت...

واژه مترسک خیلی دوست دارم.
همیشه هر مترسکی که می دیدم دلم براش می سوخت.
همه می دونن که مترسک از وجود کلاغ ناراحت میشه.اما ما ادما هیچ وقت نمی فهمیم از چی ناراحتیم این خیلی بده.
الان من این حالو دارم!!!‍!

عموفیروز گفت...

برای شادی:
سپاس.
جز لطف چیزی نداری.
.................
فسانه:
شاید این یعنی خوشت آمده ولی من باید بابت تأییدی بودن نظراتم از تو عذر خواهی کنم. کمی مجبورم.
.................
مژگان:
نه تنها چیزی نداری بلکه حرفت هم یادت رفته. برگرد!
.................
سیندخت:
آرام نبود. امیدوارم حالا آرام شده باشد.
.................
شادی:
سفرکوتاه معمول هر هفته ام بودم.
جمعه و شنبه در جاده ام.
سپاس که هستی.
.................
زودیاک:
سپاس.
چه حس خوبیداره که تو بالاخره از یه مطلب من تعریف کردی.
اعتراف میکنم نظرت واسم خیلی مهمه.
.................
پلپلک:
1. مرسی.
2. مرسی.
.................
ماتیلده:
امیدوارم...
.................
نقاشچی باشی:
آنقدر کلاغ ماندند که کفتار شدند.
.................
مرتضی:
و کفتار بی آزارترین است؟؟؟!!!
.................
نادر:
wow!
سپاس.
.................
زهرا:
فرقش به همان مترسک است.
که کلاغ میداندش و کفتار...
مترسک بی جان، برای مزرعه بی تاب است، نه خودش.
من که روم شده: از طرف کفتار اومده.
وقت کردم چشم.
.................
اقیانوس:
سپاس.
.................
مادنا:
من هم مترسک رو میفهمم.
البته من خیلی وقتا میفهمم از چی ناراحتم.
امیدوارم خوب باشی.

سميرااااااا گفت...

مترسك ارام. است . چه به كلاغ و چه به كفتار عادت كرده. نگاهش كه مي كني مي بيني كه فرقي ندارد كلاغ باشد يا كفتار. برايشان مي خندد.

پ.ن: بيچاره مترسك من. اگه من براش مي نوشتم اين قدر كامنت نداشت .
حسوديم شد حسابي.

سميرااااااا گفت...

آرامم عمو. آرام.

ساعت4 گفت...

خیلی خیلی زیبا گفتی چه بیان پیچیده و ظرافت طبعی برای گفتن چیزهایی که نمی شه براحتی حرفشو پیش کشید
گوشه کتابم نوشتمش البته با حفظ کپی رایت

هادی گفت...

به این کفتارها بگو مترسک آرام نخواهد گرفت حتی اکر در میان پنجه های آنان از هم فرو پاشد!

hamidreza گفت...

ترس مترسک از این بود....
.
.
.
.
.
مترسک زنده بود.

محمد گفت...

مترسک سر مزرعه
نیمی از گندمها را
نذر شکم گرسنه جوجه کلاغهای گرسنه کرده.
نیمی دیگر را
به من
به تو...
به دوبرابر قیمت
خواهد فروخت

عموفیروز گفت...

سمیراااا:
آرامی مترسک خوبست اما نه به عادت!
ما که هر چه معنا از مترسک داریم از مترسک های زیبای شماست.
خریدارشانیم.
..................
واه واه واه!
دارم سعی میکنم ظرفیت این همه لطفت رو به نوشته م داشته باشم.
سپاس.
..................
هادی:
هیپ هیپ
....
..................
حمیدرضا:
همینطوراست.
..................
محمد:
چه تفاوتیبین مترسک من تا مترسک تو!
سپاس.

شلوار نارنجی گفت...

سلام عمو
مخلصیم
کلاغ !
کفتار !
کرکس بودن بهتر نبود ؟
اصلا به من چه ؟!
همون کفتار

morteza گفت...

منظورم این بود که ما گاهی دشمنانمون رو نمیشناسیم، کلاغ هارو دشمن می دونیم و چشممون رو به کفتارها بسته ایم و فکر می کنیم کفتار بی آزارترین است .

Anonymous گفت...

زیباو..بازهم زیبا..کوچولوهایت را دوست دارم..ماه لی لی