۱۳۸۸ آبان ۲۷, چهارشنبه

من یک ترک زبانم

در یکی از پاتوق هایم مطلبی با بهتر است بگویم مطالبی (+) دیدم. این نوشته را نه به عنوان جواب به آن مطالب و نظراتش، بلکه به عنوان دلنوشته ای مینویسم. شاید شبیه به یک جمع بندی برایم را نیز داشته باشد.
در نقاط مختلفی از ایران همچون تعداد نواحی بیشماری از جهان مردم ترک زبانی زندگی میکنند که تعداد دقیقی از آنها را در هیچ منبع آماری ندیده ام ولی با یک حساب سر انگشتی شاید بتوان عدد 25 تا سی ملیون نفر را برایشان حدس زد. (کمتر یا بیشتر)د
ایران کشوریست پهناور که زبان رسمی آن فارسی است که متشکل از قومیت هایی با زبانهای غیر فارسی از جمله ترکی و عربی و ... است.د
قومیت ترک زبان ایران (میگویم ترک زبان و کاری با نژاد آنها ندارم) با بعضی کشور همسایه خود( ترکیه و آذربایجان) اشتراک زبانی دارد. (در این دو کشور زبان رسمی ترکیست) اما به خاطر ویژگیهای جغرافیایی، ترک زبانان ایران از لهجه و گویش متفاوتی نسبت به دو کشور مذکور برخوردارند. تاکید میکنم که تفاوت در لحجه و گویش است نه در زبان!د
در تاریخ 200 ساله اخیر ایران اگر بنگریم، به مبارزات ریز و درشت متفاوتی از طرف افراد و گروه ها و گروهک ها و بعضا شهر های مختلفی در ایران بر میخوریم که موضوع زبان ترکی دارد و شکل های مختلفی از جمله: جدایی طلبی قسمت ترک نشین (موسوم به آذربایجان)، درخواست به رسمیت شناختن زبان و ادبیات ترکی، درخواست مجوز برای چاپ و نشر به زبان ترکی، درخواست مجوز برای آموزش زبان و ادبیات زبان ترکی در مناطق ترک نشین به همراه زبان های فارسی و عربی و انگلیسی و بعضا فرانسه و ارمنی، اعتراض به توهین های احتمالی از طرف مسئولین یا نهاد ها یا نشریات غیر ترک (بعضا وابسته به حاکمیت) به مردم ترک زبان یا زبان ترکی و ...د
من هم یک ترک زبانم و یکی از علایقم یادگیری، صحبت، نوشتن و خواندن زبان مادریم است. به خصوص از آن موقع که فهمیده ام در معیار های زبانشناسانه زبان ترکی به عنوان یک زبان بسیار قدرتمند (سومین زبان پر استفاده جهان) و با ادبیات مدرن بسیار قدرتمند محسوب میشود و شاید بیشتر از آن موقعی شروع شد که حیدربابایه سلام شهریار را توانستم خودم بخوانم.د
در دانشگاه که بودم، چند نفری بودند که بسیار از زبان ترکی و مظلومیتش در ایران حرف میزدند و من هم میشنیدم (فقط میشنیدم) ولی بد حادثه آجا بود که بعضا کلمه هایی همجون جدایی و شوونیست و پانترکیست و پیشه وری میشنیدم که دیگر تاب نمیاوردم و امکان داشت باعثش ترک جمع (اگر سعادتمند بودم) یا بعضا مشاجره و در اندکی مواقع چند مشت و سیلی بر صورت نازنینم باشد.د
من ایران را دوست دارم. ایران کشور من است. برایش مبارزه میکنم. برای تمامش.د
به خاطر سوالهایی که برایم پیش می آمد، بسیار در تاریخ ایران و دانش نامه ها و منابع ریز و درشت اینترنتی درباره زبان ترکی و نژاد ترک و ایران و آذربایجان و پرچم و کشور و ... و ... مطالعه میکردم. هیچ منبعی را هم به طور مطلق قبول یا رد نمیکردم و هیچ حرفی را نیز ناشنیده رها نمیکردم.د
هر چهار مهارت زبان ترکی (نوشتن، خواندن، حرف زدن، شنیدن) را با تفاوت لهجه ای و گویشی محدود یاد گرفتم و در همین راستا بود که به دو الفبا یا خط در زبان ترکی برخوردم.(عربی یا فارسی و لاتین) البته در هر دو نیز شاخه های مختلفی دیدم. باز بسیار تحقیق کردم که کدامیک به لحاظ زبانشناسی درست تر یا بهتر یا مناسبتر است و از آن لحاظ که رشته دانشگاهیم نیز همان بود از اساتیدم نیز کمک گرفتم.د
حروف فارسی برای نوشتن زبان ترکی (با صامت ها و مصوت هایی که دارد) هیچ خوب نیست. به سختی میشود کلمات را نوشت و به لحاظ جغرافیایی هم محدود به قسمت بسیار کوچکی میشود. برای همین حروف لاتین را برای خواندن و نوشتن مناسبتر دیدم و آموختمش.د
اما ماجرا از آنجا شروع شد که متوجه مبارزاتی زیرزمینی شدم که تا آنجایی که من موفق میشدم بشنوم، مبارزه! برای اجازه آموزش زبان و ادبیات ترکی به صورت واحد درسی در مدارس مناطق ترک نشین ایران بود. بسیار منطقی دیدم. اما هر جا که خواستم صحبتی درباره این مقوله بکنم یا ترسیدند و آرامتر صحبت کردند و یا مرا پانترکیست! نامیدند. نمیتوانستم بفهمم که چطور میشود با یک خواسته ی کاملا معقول وابسته به گروه یا گروهکی کاملا افراطی با کارهایی نامعقول شوم.د
صحبت از شباهت بود. اینکه همان فرقه یا گروه نیز همین مطالبه را دارند که من درباره اش حرف میزدم. برایم خنده دار بود که چطور همه ی اطرافیانم با وجود شباهت حرف کاملا معقول من به قسمتی از حرف های یک فرقه کاملا مردود، حرف های من را نیز یا نمیشنوند و یا قبل از شنیدن جبهه میگیرند. این اتفاق در خیلی از محافل و توسط خیلی از افراد حتی روشنفکر نیز می افتاد. شبیه به همین مسئله درباره حروف الفبایی (لاتین) که در نوشته های ترکیم استفاده می کردم و یا تواناییم در حرف زدن یا نوشتن لهجه های دیگر زبان ترکی (از جمله استانبولی و آذربایجانی و ترکمن) و یا حتی در آهنگ های ترکیه و آذربایجانی که گوش میکردم رخ میداد و همه گواهی میشد به پان ترکیست شدن خود من. ( که خدا شاهد است نبودم و نیستم و نخواهم بود.)د
همین اواخر که درمطلب همان دوست بزرگوار و گرانقدرم که یکی از گواه های نا سالم بودن (پان ترکیست بودن) بعضی هویت طلبان استان زنجان را استفاده از حروف لاتین نوشته بود. د
به همان اندازه مسخره است که من بگویم: من یک مسلمان زاده هستم پس من هم در آینده رئیس جمهور آمریکا خواهم بود. د
این شباهت در خواسته یا استفاده از یک حروف خاص برای زبان هیچ دلیلی برای وابسته بودن نیست و نباید باشد. اگر آنطور بود که باید تمام مسلمانان را به خاطر گروه طالبان از روی زمین محو میکردیم و هر کس را که کلمه الله به زبان می آورد عضو گروه جند الله میدانستیم و خونش را میریختیم. د
های رفیق! کمی انصاف ... د
.
.
.
پ. ن: این هم آپ. حالا دندت نرم بشین و بخوان! مخصوصا که این آپ آنقدر بزرگ شد که آن آسفالت رفت آن پایین مایین ها که دیگر دیده نشود.د
پ.ن2: به خدا قسم از انتقاد درباره هیچ کدام از جمله های این نوشته ام ناراحت نمیشوم. بعدا نگویی پان ترکیست است! د
پ.ن3: باز هم در این باره حرف هست...د

۳۰ نظر:

shadi گفت...

ba musici ke gozashty adam mage mitoone be in chiza fekr kone
man kolan gorizanam az chenin bahs o goftegoo haei
akhe che dalili dare ke digaran az omghe fekre adam khabar dar beshan
.
.
.
man mikham in ahang ro dashte basham
mishe adrese linkesho bedid?
.
.
.
shad bashid o sabz
va azadane fekr konid

نیما گفت...

اگه بدونی چقدر از این پست خوشم اومد.
دست روی جایی گذاشتی که بازم همه می ترسیدن درباره اش حرف بزنن.
والبته اغشته به خیلی از موضوعاته با تفکک بشن و...
حرفا هست...
بحثهای نظری وقتی دیگر.
مرسی

زودیاک گفت...

عمو جان ترکوندی که ! د !!!
این د هایی که هی پشت کلمه ها اومده چیه؟ د!!D:

سین دخت گفت...

اعتراف می کنم هیچوقت برام مهم نبود تا اینکه تو برام طرح کردی
حالا روش حساس شدم
حالا احساس می کنم که دوست دارم ترکی رو درست یاد بگیرم و خیلی برام ادبیات و افسانه هاش مهم شدن
حالا به اینکه مادربزرگ چرا انقد سارای و اصلی و کرم و کوراوغلی رو دوست داشت فکر می کنم و به این که برام بایاتی می خوند فکر می کنم
حالا به اینکه چرا ترانه های ترکی دلم رو می لرزونه و باعث می شه دلم یه جوری بشه فکر می کنم
به اینکه دوست دارم یکی بهم ترکی بگه دوستت دارم فکر می کنم.....

ممنون که آپ کردی و ننوشتی که نسکافه دوست داری
مطمئن بودم حرف برای گفتن همیشه داری
سکوت نکن

Anonymous گفت...

سلام.نوشته تو دغدغه سالیان من نیز هست.ما ایرانی ترک زبان هستیم و همیشه نیز ایرانی خواهیم بود.اساسا بحث (پان) یک مساله سیاسی وبه دور از منطق وخرد انسانی است ویک چیز علمی نیست.بگذریم.راستی از معلمان تاریخ چه کسانی را میشناختی؟ به درود ناشناس قیداری

عموفیروز گفت...

برای شادی:
نتونستم سکوت کنم. خیلی وقته تلخی این اتهام نا به جاداره آزارم میده.
میتونم خواهش کنم این آهنگ رو از همین وبلاگ گوش بدی؟ و هر وقت دلت آهنگ رو خواست به عمو سری بزنی؟
بهانه خوبی تا بیشتر مهمون عمو باشی.
برام مهمه...
..........................
برای نیما:
میدونم درباره خیلی مباحث پراکنده ای حرف زدم که هر کدوم کلی وقت میخوان برای بحث. خوشحال میشم نظر تو رم بدونم.
نوش جان.
.........................
مرسی زودیاک جان.
این د ها هم فعلا برای حل یه مشکلن.
تا مشکل حل شه.
.........................
برای سیندخت:
چقدر این لرزه دل رو دوست دارم.
خوشحالم که تو هم ترکی رو دوست داری.
تمام ادبیات و زبان و ترانه ها و دوستت دارم های ترکی که ازش لذت میبری نوش جان.
......................
برای ناشناس قیداری:
دوست دارم درباره پان بیشتر صحبت شود.
دکتر عباس قدیمی. آقای رجبی. آقای ذبیح الله محمدی. آقای محمدی (اسم کوچکش را نمیدانم).
همه شان به نوعی معلمم بوده اند. همه شان را نیز دوست دارم.
.....................

فرزاد محمدی گفت...

چی بگم والا . . .

هادی گفت...

من مخالف آزادی نیستم اصلا هم برام مهم نیست که کی با چه زبونی حرف میزنه
در هر حال نمیخوام بیشتر توضیح بدم چون قبلا بحث زیاد کردیم
هر کشوری یه زبان رسمی داره
اگه هم کسی زبانهای دیگه رو دوست داره میتونه بره یاد بگیره
کسی نمیتونه جلوشو بگیره

مژگان گفت...

سلام
چون مقاله های قبلی رو نخوندم خیلی طولانی بودن خیلی از نوشته ات رو درک نکردم(صادقانه).اما در مورد دوست داشتن این زبون و اینکه خیلی بالاتر از فارسی هست وصفتهایی که توش وجود داره خیلی بیشتر و قشنگتره موافقم.

عموفیروز گفت...

برای هادی:
برای اولین بار در این موضوع من و تو با هم موافقیم!!!
البته من با تو موافقم. تو رو نمیدونم؟!!!
ولی ایکاش حرفهای شفاهیت را همبا دوستان دیگر در میان میگذاشتی تا نظرات دوستان دیگرمان را هم میشنیدیم. باشد که هیچ کداممان اشتباهی نکرده باشیم و اگر بود اصلاح کنیم.
چون میدانم مخالفت های اساسی با نتوشته ام داری.
با احترام.
........................
برای مژگان:
نمیفهمم این نوشته من چه ربطی به مقاله های بلند قبلیم داشت؟
؟؟؟

هادی گفت...

باشه!!!!
اول اینکه فکر نمیکنم تعداد ترکهای ایران اینقدر که میگی باشه!
بعد اینکه این موضوع اینهمه ارزش حساسیت نداره که تو داری،مسایل مهمتری هست که در درجه اهمیت بالاتری هستند که در زمان کنونی میتوان به آنها پرداخت!
سوم اینکه همان کسانی که میگی از دستشون خسته میشدی و یا فرار میکردی، منتظر یه فرصتند که کارشونو انجام بدند. و در حال حاضر هر گونه اقدام برای گسترش زبان ترکی در ایران پونی برای این آدمهای فرصت طلب است.

مژگان گفت...

سلام
منظورم مقاله های توی وبلاگ دوستتون یا یکی از پاتوق ها بود.

Anonymous گفت...

سلام.چون به بحث های بنیادی علاقه دارید چندکتاب علمی وتحلیلی برایت معرفی میکنم.1.پان ترکیسم از جیکوب لاندو.2.قومیت وقوم گرایی درایران از حمید احمدی.3.تبارشناسی قومی وحیات ملی از اسماعیل یوردشاهیان.وبرخی نوشته های کاوه بیات و آبراهامیان.این کتابها تاحدودی آگاهیهای بسنده ای از سرچشمه های پان و جامعه موزاییکی ایران به دست می دهند.به درود ناشناس قیداری

زودياك گفت...

... نیز کمک گرفتم.د !!!
"د" براي اينه كه نقطه ميره وايميسه اين ور هر كاري هم ميكني از جاش تكون نمي خوره!!؟؟ از "د" بدبخت سو استفاده مي كني؟!! از حروف به اين قشنگي براي اهداف خودت استفاده مي كني!؟

من هم ميگويم خب هر كس دوست دارد برود ياد بگيرد! اين واحد درسي هم كه گفتي احتمالا يك واحد اجباري بايد باشد كه من با مجبور كردن افراد براي يادگيري زبان تركي مخالفم!!

پلپلک گفت...

سلام از این حس ناسیونالیستی خوشم میاد به شرطی که خراب نشه و با عقل و احساس توامان همراه باشه بگذریم حالت خوبه ؟ چرا کم میخندی که نمیتونی تعدادشو بشمری ؟این دل گرفتن و اعصاب داغون و بی حوصلگی از ما ارازل دانشگاه هنری به شما سرایت نکرده باشه ؟

پلپلک گفت...

دوباره سلام حالا نوشتهات رو کامل خوندم به نظر من حرفت درباره تدریس زبان و ادبیات ترکی و نه فقط ترکی زبان بومی هر منطقهای در جای خودش خیلی درسته شاید حکومت مرکزی ما بنا به صد تا دلیل غیر منصفانه و برای یکرنگی سیاسی نمیزاره اقوام از هم جدا باشن و خط و ربط هر قوم معلوم باشه این در حالیه که من فکر میکنم استقلال دادن به هر قوم توی این کشور بزرگ که مردمش اینقدر با هم تفاوت دارن اداره اش رو آسونتر میکنه استقلالی که همراه با یه کم احترام به فرهنگ اون قوم و منطقه باشه ..سیاستمدار ترک زیاد داریم میدونی که ایرانو ترکا دارن میچرخونن!باید بشه کاری کرد چون میدونم تو خوزستان کمی تا قسمتی این اتفاق افتاده فقط شعار اول هیچ وقت یادت نره ما همه ایرانی هستیم .

shadi گفت...

ghaboole
be sharty ke avazesh nakonid

نیما گفت...

قبل از همه:
تسلیم
در برابر مجتبی که در خوابگاه بحث این پست بود
در برابر فرزاد که چیزی نگفت در برابر هادی که شمشیرش را علنا از رو بسته
در برابر خودم که هنوز نه می توانم درست ترکی بنویسم و نه بخوانم.
در برابر کسانی که ترک نبودن را ننگ می دانند
در برابر کسانی که ترک بودن را ننگ می دانند.

برابر کسانی که با وجود(ممکنه به خیلیا بر بخوره... بنابراین بعدا...
...
اما:
زبان وسیله ارتباط است .برای همین ارتباط مجرد وخشک خالی از این که نمی توانم با ادبیات ترکی و فیلمها وانسانهای ترک ارتباط بر قرار کنم
خواستار یاد گیری زبان ترکیم.
تنها دلیل (ارتباط) می تواندلزوم یاد گیری را نشان دهد با تشکر دوباره.

عموفیروز گفت...

برای هادی:
1. من حدودا گفتم. این را هم از تعداد استان های ترک نشین(اردبیل آذربایجان غربی و شرقی،زنجان)بعضی استان هایی که ترک هم دارند(مرکزی،همدان،تهران،گیلان،گلستان،خراسان شمالی و ...) حساب سر انگشتی کردم. ولی با وجود قبول حرف تو حتی با وجود عدد 10 و یا حتی 5 ملیون هم در نفس قضیه تغییری نمیدهد.
2. این قضیه جزیی از آزادی و حقوق شهروندی و خیلی از حقوق پایمال شده توی ایرانه که مهم نبودنش در نظر تو، چیزی از اهمیت اون کم نمیکنه!
3. اگز فرض بر پون هم باشد باید تمام اعتراضات مدنی و منطقی در ایران را ببوسیم و بگذاریم کنار. چون پونی برای اغتشاشگران و ارازل و اوباش و پانک آتش زتن ها! و حتی همین فرقه ی تند روست. این در حالی است که ارزش و لزوم و اساس یک اعتراض مدنی نباید به خاطر احتمال سوئ استفاده یک گروه کوچک زیر سوال رود. و دلیلی هم برای تعطیلی حق طلبی نیست!
......................
برای ناشناس قیداری:
سپاس فراوان.
.....................
برای زودیاک:
تو چقدر باهوشی!
این واحد درسی هم که گفتم اتفاقا واحد اختیاریست. هر کس خواست برود یاد بگیرد که نشد حرف. آنوقت من هم بجر زبان و ریاضی و علوم هیچ درس دیگری نمیخواهم یاد بگیرم. اصولا یک دانش آموز خیلی در تشخیص دروس به درد بخور و ضروری توانایی ندارد.
......................
برای پلپلک:
سعی میکنم منطقی باشد.
نه اتفاقا تا جایی که یادم می آید متاسفانه من باعث شده ام دوستان دانشگاه هنری ام یک خنده خوشنداشته باشند(شکلک)
سپاساز همفکریت. چشم یادم میماند.
.....................
برای شادی:
خیلی ممونم.
قول میدم.
اگرهم روزی عوض کردم حتما فایلش را خواهی داشت.
....................
برای نیما:
با تسلیم شدن مشکل حل نخواهد شد. اتفقا من فکر میکنم باید گفت و به نتیجه ای رسید. اما:
1. امیوارم هر چه زودتر بتوانی یاد بگیری. هر کمکی از دستم بر بیاید دریغ نخواهم کرد.
2.به نظرمن هیچکدام ننگ نیستند.
3. اتفاقا حرف من این است که مادری بودن این وسیله ارتباطی مزید بر علت است. یعنی هم وسیله ارتباطی قدرتمتندیست. و هم مال خودمان است و ارثیه پدریمان است. حیف است و لازم. اما اختیاری. ولی باید شرایطش تمام و کمال فراهم شود.

علی کوچیکه گفت...

این یه بحثیه تاریخی وبه قول تو هروقت خواستیم درموردش صحبت کنیم بهمون گفتن پان .البته مهم نیست سایرین در مورد آدم چی فک کنند
من هم ترکم.

کوچه نادری گفت...

من فوق العاده فرهنگ آذری ها و بی غل و غش بودنشون رو از ته دل دوست دارم. برای خودم متاسفم که زبان آذری بلد نیستم.

سمیرا گفت...

سلام من که بازم نفهمیدم اما خوبه که هستی خوب باش چی بگم موفق باشی

سمیرا گفت...

سلام من که بازم نفهمیدم اما خوبه که هستی خوب باش چی بگم موفق باشی

سمیرا گفت...

نمیدونم نظرم اومد یا نه من با این سایت واقعا مشکل دارم البته مشکل خودمه می دونم

نیما گفت...

ممنون از پاسخهای که نوشتی
خیلی کامل و جامع بودن
با همشون به شدت موافقم.
در ضمن این تسلیم از نوع شکست نیست درنوع برخوردم با این مسئله مشکل دارم. تسلیم در برابر همه جوابی که هر چند منطقی نیستند ولی باید گفته شوند.
مرسی

مژگان گفت...

سلام
ما که هستیم ..

alipis گفت...

وای که چقدر منتظره این جور چیزی بودم .20سالم بود کمابیش میتونستم فارسی حرف بزنم، بنویسم ولی از اینکه نمیتونستم ترکی خوب بخونم یا بنویسم شرنده بودم این شد که رفتم پیش. حالا خدا رو شکر بدک نیست. سلام

نمیدونم چی جوری بگم حال کردم. نظر همه رو خوندم کما بیش میدونستم که باید به این پست تو اینجور نظری بدن. اماعموی خوب من اگر قرار باشد که نوشتن ،خواندن،گفتن،و یا حتی شنیدن به زبان مادری را با انگ پان ترک بودن بینگارند بگذار آرام گیرند که انان ...

احتمالا شنیدی که میگن اونایی که چند تا زبان میدونند چند انسان شمرده میشن حال میخوام به اونا بگم که اونایی که زبان مادریشون نمیدونن چه جوری انسان شمرده میشن

حرف خیلی زیاده تا بعد

زودیاک گفت...

عکو جان اگر به نو انگ ÷ان ترکی نزنند! به علی ÷یس که دیگر باید بزنند!!!!!

عموفیروز گفت...

برای کوچه نادری:
خوشحالم که از این فرهنگ و زبان خوشت می آید. پایدار باشی.(محض اصلاح یک اشتباه معمول میگویم که آذری اسم لهجه است که یکی از لحجه های زبان ترکیست. البته اشتباه بزرگی نیست و فقط محظ اطلاع گفتم)
پایدار باشی.
.....................
برای سمیرا:
مرسی.
.....................
برای نیما:
نیما جان نمیدانم از کی است که این روش را پیش گرفته ای(تسلیم) ولی بسیار سخت و شبحه بر انگیز است. اتفاقا یکی از دلایل اتهام خوردن نیز میتئواند باشد. ترکی بخوانی و بنویسی و حرفی هم نزنی.
میگویند حتما از آن کله گنده های پانهاست!!!
ولی پیشنهاد میکنم حرف های تأثیر گذارت را دریغ نکنی.
.......................
برای Alipis
سلام.
سپاس فراوان.
ولی علی جان درست است که این مسئله در نگاه اول یک اختلاف سلیقه دوستانه است ولی پانترک دانستن و اساس استفاده از این کلمه بسیار عمیقتر از یک مخالفت و یا اختلاف سلیقه دوستانه است که بعضی اوقات با نا آگاهی یا بد آگاهی از طرف دوستان نیز بدان دامن زده میشود.(در این باره بیشتر خواهم گفت)
سپاس از وقتی که گذاشتی.
........................
برای زودیاک:
مخالفم.
اولا با این انگ به علیپیس و دوم با اساس استفاده از این واژه(با توجه به معنای جامعه شناسانه و لغوی آن).
به خصوص اینکه میدانم میدانی علی پیس شاید در باره دوستیش به زبان مادریش تند روی احتمالی (البته منطقی با ادبیاتی تند) هم داشته باشد ولی اصولا جزئی از هیچ فرقه مردود و تند رویی نیست و حتی تحت تأثیر آن هم نبوده.
بااحترام
........................

alipis گفت...

بی تبسم چشمانت افتاب آه بلندیست باید گریست

منونم ازت که جواب زودیاک دادی تا دیگه من دست به کیبرد نشم تا در مقام پاسخ به اون بربیام وازت یه تقاضا میکنم تعریفی که از پان هست روبگی تا بدونند که ما هیچ سنخیتی با این واژه نداریم